محمدعلی شکرینیا* محمود نوذری** نوع نگرش و باور افراد نسبت به هستی و طبیعت که محصول مبانی و مفروضات فلسفی مورد قبول آنها میباشد، در انگیزهی مشاهده و بررسی پدیدهها، شکلگیری مسأله در ذهن، شیوهی بررسی مسائل، گزینش ملاکهای ارزیابی، نقد، تفسیر و تدوین نظریهها و بالاخره در کاربرد نظریات علمی نقش تعیین کننده دارد. از این ...
بیشتر
محمدعلی شکرینیا* محمود نوذری** نوع نگرش و باور افراد نسبت به هستی و طبیعت که محصول مبانی و مفروضات فلسفی مورد قبول آنها میباشد، در انگیزهی مشاهده و بررسی پدیدهها، شکلگیری مسأله در ذهن، شیوهی بررسی مسائل، گزینش ملاکهای ارزیابی، نقد، تفسیر و تدوین نظریهها و بالاخره در کاربرد نظریات علمی نقش تعیین کننده دارد. از این رو مهمترین گام در مطالعه و بررسی پدیدههای طبیعی، اخذ مبانی و مفروضات متقن از منابع موثق و مورد اعتماد است. نارسایی جهانبینیهای بشری و غربی از تأمین چنین بنیادها و مفروضاتی، توجه برخی از اندیشمندان را متوجه مبانی و آموزههای وحیانی، به ویژه قرآن کریم نموده است. بر همین اساس، پژوهش حاضر با واکاوی آیات قرآن کریم و با روش توصیفی، تحلیلی و استنباطی سعی در تعیین و تبیین مبانی و مفروضات مطالعه و پژوهش در طبیعت از دیدگاه این کتاب آسمانی نموده است. نتایج این واکاوی روشن میسازد که از دیدگاه قرآن کریم، طبیعت نظامی هدفمند و مظهر صفات و اسماء خداوند است که تحت تربیت الهی، مسیر مشخصی را میپیماید. خداوند، طبیعت را مادهی اولیهی خلقت آدمی قرار داده و تمام پدیدههای طبیعی را در جهت تعالی و تکامل انسان مسخر نموده است. * دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه shokrinia.ma@gmail.com ** استاد یار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه Mnowzari@rinu.ac.ir
نویسنده : هیأت تحریریه مجله این نوشتار، نخست مروری دارد بر دو تقسیم از تقسیمات علوم که یکی میراث ارسطوست که ابن سینا آن را در برخی از آثار خود بازتاب داده است، و دیگری از خود وی. سپس نگاه کوتاهی دارد بر چند تقسیمی که در اروپا و در قرون جدید مطرح شده است. نگارنده علوم را به انسانی و غیرانسانی تقسیم کرده و معتقد است که علوم انسانی ...
بیشتر
نویسنده : هیأت تحریریه مجله این نوشتار، نخست مروری دارد بر دو تقسیم از تقسیمات علوم که یکی میراث ارسطوست که ابن سینا آن را در برخی از آثار خود بازتاب داده است، و دیگری از خود وی. سپس نگاه کوتاهی دارد بر چند تقسیمی که در اروپا و در قرون جدید مطرح شده است. نگارنده علوم را به انسانی و غیرانسانی تقسیم کرده و معتقد است که علوم انسانی با انسان و علوم غیرانسانی با اشیائی غیر از انسان سر وکار دارد، و بنابراین، ارزش علوم انسانی نسبت به علوم دیگر به همان اندازه است که انسان بر سایر اشیاء برتری دارد. در این میان فلسفه از جایگاهی والا برخوردار است، و باید به عنوان مادر علوم انسانی شناخته شود؛ زیرا فلسفه است که از مبدء و غایت و چرائی وجود انسان بحث میکند. ***